مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:22844 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:12

در مورد خواب هاي صادق ، چگونه ميان امري وجودي ( رؤيا ) و امري عدمي ( حادثه واقع نشده ) ارتباط برقرار مي شود ؟
اين ارتباط از اين راه برقرار مي شود كه نفس شخص نائم ( خواب ) نخست با سبب حادثه ارتباط پيدا مي كند؛ آن سببي كه فوق عالم طبيعت قرار دارد و بعد از بر قرار شدن ارتباط ميان نفس و آن سبب ، ميان آن و خود حادثه ارتباط ديگري برقرار مي شود .
توضيح اينكه عوالم سه گونه اند :
اوّل ، عالم طبيعت كه عبارت است از عالم دنيا كه ما در آن زندگي مي كنيم و موجودات در آن صورت هايي مادّي هستند ، و اين عالمي است كه بر طبق نظام حركت و سكون و تغيير و تبدّل ، جريان مي يابد .
دوّم عالم مثال است كه در وراي عالم طبيعت قرار دارد؛ به اين معنا كه مرتبه اش بالاتر از عالم طبيعت است - نه اينكه فوق مكاني باشد - و در آن عالَم نيز ، صور موجودات هست ، امّا بدون مادّه كه آنچه حادثه در اين عالم حادث مي شود از آن عالم نازل مي گردد و باز هم به آن عالم صعود مي كند و آن عالم نسبت به اين عالم و حوادث آن ، سِمت علّيت و سببيّت را دارد .
سوم عالم عقل است كه مافوق عالم مثال است؛ يعني وجودش - نه جاي آن - مافوق آن است . در آن عالم نيز حقايق اين عالم و كلياتش وجود دارد ، امّا بدون مادّه طبيعي و بدون صورت مثالي؛ چرا كه آن عالم نسبت به عالم مثال نيز حُكم عليّت و سببيّت را دارد . نفس آدمي به خاطر تجرّدش هم سنخيّتي با عالم مثال دارد و هم با عالم عقل؛ و وقتي انسان به خواب رفت و واسش دست از كار كشيد ، طبعاً از امور طبيعي و خارجي خدا شده ، متوجّه عالم مثال و عقل كه خود ، هم سنخ آنهاست مي شود . و در نتيجه پاره اي از حقايق آن عوالم را به مقدار استعداد و امكان ، مشاهده مي كند .
حال اگر نفس كامل و متمكن از درك عقلي بود ، آن مجردات را درك نموده ، اسباب كائنات را چنان كه هست ، ( به طور كليّت و نوريّت ) ، در پيش رويش حاضر مي سازد . و اگر آن مقدار ، كامل نبود ، كه بتواند به طور كليّت و نوريّت استحضار كند به نحو حكايت خيالي و به صورت ها و اَشكالي جزئي و مادي كه با آنها مأنوس است حكايت مي كند . آن طور كه خود ما در بيداري ، مفهوم كلّي سرعت را با تصور جسمي ( سريع الحركه ) حكايت مي كنيم و مفهوم كلّي عظمت را به كوه و مفهوم رفعت و علوّ را به آسمان و اجرام آسماني و شخص مكّار را به روباه و حسود را به گرگ و شجاع را به شير و را به صورتهايي كه با آنها آشناييم تشبيه و تجسّم مي كنيم .
اين صورتي است كه نفس متمكن از ادراك مجردات آن طور كه هست ، بوده باشد و بتواند به آن عالم ارتقاء يابد و گرنه تنها از عالم طبيعت به عالم مثال ، ارتقاء يافته و چه بسا در آن عالم ، حوادث اين عالم را به مشاهده علل و اسبابش مشاهده نمايد؛ بدون اينكه تغيير و تبديل ، يا تصرفي در آن بكند .
و اين گونه مشاهدات ، نوعاً براي نفوسي اتفاق مي افتد كه سليم و متخلّق به صدق و صفا باشند . اين آن خوابهايي است كه در حكايت از حوادث صريح است .
و چه بسا كه نفس آنچه را كه در آن عوالم مشاهده مي كند ، با مثالهايي كه بدان مأنوس است مثل مي سازد مثلاً ازدواج آينده را به صورت جامه در تن كردن حكايت مي كند و افتخار را به صورت تاج ، علم را به صورت نور ، جهل را به صورت ظلمت و بي نامي و گوشه نشيني را به صورت مرگ مجسم مي سازد و بسيار هم اتفاق مي افتد كه در آن عالم ، هر چه را مشاهده مي كنيم نفس ما به عكس آن مي شود . همچنان كه در بيداري هم با شنيدن اسم ثروت به فقر و با تصور آتش به يخ و از تصور حيات به تصور مرگ منتقل مي شويم .
از آنچه گذشت ، اين معني روشن گرديد كه خواب هاي راست در تقسيم اولي به خواب هاي صريحي كه نفس قائم و صاحب رؤيا در آن هيچ گونه تصرفي نكرده و قهراً و بدون هيچ زحمتي با تأويل خود منطبق مي شود تقسيم مي شوند . و خواب هاي غير صريحي كه نفس صاحب خواب از جهت حكايت در آن تصرف كرده ، رؤيايي حالا يا به تمثيل و يا به انتقال از معناي خواب به چيزي كه مناسب آن و يا ضد آن است كه محتاج به تعبير است تا متخصصي آن را به اصلي كه در رؤيا مشاهده نشده ، برگرداند؛ مثلاً تاجي را كه مي گويد در خواب ديده ام افتخار و مرگ را به حيات و حيات را به فرج بعد از شدت و ظلمت را به جهل و حيرت را به بدبختي تعبير كند .
آنگاه قسم دوم به دو قسمت ديگر تقسيم مي شود : يكي از آن خواب هايي است كه نفس صاحب خواب فقط يكبار در آن تصرف مي كند و از آنچه ديده به چيز ديگري مناسب و يا ضد آن منتقل گشته و آن را حكايت مي كند و يا فرقش از آن هم به چيز ديگري منتقل مي شود؛ به طوري كه برگرداندن آن به اصل و ريشه اش دشوار نيست .
قسم دوم آن رؤيايي است كه نفس صاحبش به يك انتقال و دو انتقال اكتفا ننموده است؛ مثلاً از آنچه ديده به ضدّ آن منتقل شده و از آن ضد و همچنين بدون اينكه به حدّي كفايت توقف كرده باشد ، بعد از هر انتقالي ، انتقالي ديگر و پس از هر تصرّف ، تصرّفي نو كرده است؛ به طوري كه ديگر مشكل است كه تعبير گو بتواند رؤياي مزبور را به اصلش برگرداند . اين گونه خواب ها را « اضغاث احلام » مي نامند كه تعبير ندارد . براي اينكه يا دشوار است و يا ممكن نيست تعبيرش كرد .
از اينجا به خوبي روشن گرديد كه به طور كلّي خواب ها داراي سه قسم كلّي هستند : يكي خواب هاي صريحي كه احتياج به تعبير ندارند . دوم اضغاث احلام كه از جهت دشواري و يا تضرع تعبير ندارد . و سوم خواب هايي كه نفس در آن با حكايت و تمثيل تصرّف كرده است . اين قسم از خواب هاست كه تعبير مي شود .

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.